Archive for دسامبر 2009

امید

2009/12/21

همه ی ما ممکنه یه وقتایی حس کنیم که توی موقعیتی قرار گرفتیم دیگه آخر خطه و خیلی آسون دستامونو به نشونه ی تسلیم بالا ببریم. نشونه ی این مساله چیه ؟ اینه که بی خیال همه ی مسایل بشیم و بگیم : هر چه پیش آید خوش آید. قایق زندگیمون رو بسپریم به دست امواج روزگار و منتظر بشینیم ببینیم کی قراره غرق شیم.

بعضی ها الان بخودشون میگن : نه , من یکی که اینجوری نیستم . اما اشتباه میکنن . این مساله چیزیه که همه ی ما یجورایی اونو تجربه کردیم.

متاسفانه مشکلات حال حاضر کشور و فشارهای زیادی که روی مردم و بخصوص قشر جوون جامعه هست , باعث تشدید این موضوع شده . بالا بودن آمار خودکشی و آمار فرار افراد از خونه هاشون صحت حرفای منو تایید میکنه .برای فهمیدن وضعیت حال حاضر مردم کافیه صبح که از خونه میام بیرون به چهره ی دیگران دقت کنیم.اکثرا قیافه های درهم و گرفته , اکثرا غرق در فکرای جورواجور و پریشون , همه عصبانی و کلافه . همه نگران آینده ای گنگ و نامعلوم که افق روشنی براش تصور نمیشه .

این حس سرخوردگی و یاس فقط بخود فرد ضرر نمیرسونه . چون ما انسان هستیم و اجتماعی زندگی میکنیم.تک تک افراد جامعه هر کدوم به نوعی در ساختن و آبادانی یک کشور نقش دارن.حالا شما تصور کنید نیروی انسانی آینده ی این مملکت یه عده جوون ناامید و شکست خورده و از پیش باخته باشن که حتی اراده و قدرت اداره خودشون رو هم نداشته باشن.برای همیچین کشوری چه آینده ای میشه متصور بود ؟
اکثریت ما میدونیم که این مساله توی جامعه به وفور دیده میشه و علت اونو هم میدونیم .اما نمیشه یه سره فقط مشکلات رو گفت و نق زد. باید بفکر راهکار هم بود.اگه دردی مطرح میشه باید بفکر درمان اون هم باشیم .ماها عادت کردیم که فقط نق بزنیم و گله کنیم . اما کاش همون اندازه که بفکر بازگو کردن مشکلات هستیم , به همون اندازه هم بفکر چاره هم باشیم.
شاید اولین چیزی که بعنوان چاره ی این موضوع بذهن برسه , زنده کردن امید در دل مردمه. چطوری ؟ خیلی آسون . با همدلی . با یکی شدن با هم . اینکه همه ی ما فکر کنیم در هیچ موضوعی تنها نیستیم و هستند افرادی که میتونن در مشکلات و گرفتاری های موجود بکمک ما بیان . تک تک ما نسبت به بقیه احساس مسئولیت کنیم و سعی کنیم اگه ازمون بر میاد گره ای رو باز کنیم.نسبت به هم بی خیال نباشیم و سرنوشت و آینده ی دیگران رو از روی بی تفاوتی نگاه نکنیم.
باور کنید اینا شعار نیست . اینا خصوصیات یه انسانه . اما بعضی هامون اونقدر ازش دورشدیم که فهمیدن و انجام دادنش برامون سخت یا مسخره میاد و فکر میکنیم این جور چیزا مربوط به کتاب های قصه است.

اگر هم واقعا» حرفای من شعاره پس هرکی چیز بهتری بذهنش میاد بگه .بگه باید چه کرد که مردم ما لذت خوشبختی و طعم خوش امنیت و آرامش رو احساس کنند.

توضیح : از لطف همه ی شما سپاسگذارم که اینقدر به من محبت دارید و در پست قبل اونو بهم ثابت کردید.راستش این روزا بهترم  و به روزای خوب امیدوار. از تو هم ممنونم که همه ی اینا رو از تو دارم و مدیونتم .تویی که غبار خستگی و روزمره گی رو از تن بیمارم پاک کردی. این پستم رو به تو تقدیم میکنم و با تمام وجودم میگم : دوستت دارم , بی نهایت.

تشکر

2009/12/15

واقعا» جا داره تشکر کنم از تمام دوستانی که درطی این چند روز گذشته , مدام جویای حالم بودن و ابراز شرمنده گی از اینکه اسباب نگرانی عده ای رو فراهم کردم. حقیقتش اینه که بخاطر برگشتن سردردمیگرنم , کلا» توسط دکتر از خیره شدن به تلویزیون یا مانیتور کامپیوتر و حتی استفاده از موبایل و یه سری چیزای دیگه منع شدم. به همین دلیل شاید تا مدتی نتونم بنویسم. توی این مدت نوشته های بعضی از دوستان روخوندم اما بخاطر اینکه نمیتونم زیاد پشت کامپیوتر بمونم , نتونستم براشون پیام بذارم. قطعا» فعلا» نمیتونم چیزی بنویسم اما مسلم بدونید نوشته های همه ی شما غزیزان رو میخونم. دلم برای همه حسابی تنگ شده اما چه کنم که این بیماری منو از خیلی چیزا محروم کرده. در آخر جا داره یه بار دیگه از همه دوستان عزیزی که همواره پیگیر و دلواپس سلامتی من بودن قدردانی کنم و بگم که : همه ی  شما رو دوست دارم.