میگه :
خوب ؛ مثل همیشه میدونی الان وقت چیه بچه جون ؟ درسته ؛ جیش , بوس , لالا .
برو بخواب بچه جون ؛ میخوای بیدار بمونی که چی بشه ؟تو باید استراحت کنی. ما خودمون حواسمون به همه چیز هست و خودمون همه چیز رو درست میکنیم.تو فقط چشمات رو ببند و بخواب . اگه هم خوابت نمیاد , باید خودت رو بخواب بزنی. یعنی بخودت القاء کنی نه چیزی میبینی و نه چیزی میشنوی . اگه هم متوجه چیزی شدی , شتر دیدی ندیدی ؛ وگرنه جیز میشی ها . دعوات میکنیم ها . پس مثل یه بچه ی خوب بگیر بخواب و کاری به هیچ چیز دیگه ای نداشته باش!!!
حوصله ات سر رفته ؟ میخوای گریه کنی؟ میخوای بهمون ببفهمونی که از این چیزایی که داری راضی نیستی ؟ تو باید بچه فهمیده ای باشی. درسته ما خودمون نون نداریم ؛ پول نداریم و همینی رو هم که داریم میدیم به دیگران ؛ اما چه اشکالی داره ؟ اونا هم گناه دارن دیگه . ما باید به اونا کمک کنیم. حالا خودمون از بی پولی و گرسنگی هم مردیم که اشکالی نداره . تو و بقیه باید اینا رو درک کنید ؛ که اول دیگران و بعد خودمون!!!
چیه ؟ چیزی میخوای ؟تو هم میخوای مثل بچه های همسایه همه چیز داشته باشی؟پس بیا ؛ بیا این چندتا خوشه رو بگیر و برو باهاشون برا خودت و خانواده ات قاقا لی لی بخر . بچه باید حرف بزرگتر ها رو گوش کنه . هرچی بهش گفتن ، فقط بگه چشم . آفرین بچه ی حرف گوش کن .
بچه جون تو چرا اینقدر بازی میکنی و میخندی؟ زیاد نخند خوب نیست . ضمنا» شادی هم زیاد بدردت نمیخوره.میگن طرف سبک بازی از خودش درمیاره یا مخش پاره سنگ برمیداره.سعی کن بیشتر جدی و ناراحت بنظر بیای تا همیشه همه ازت حساب ببرن.اخم کن . اصلا چه معنی داره آدم همش بخنده.
میگم:
بسه دیگه . خسته شدم .میخوام بزرگ بشم . نمیخوام همش بخوابم.نميخوام دیگه خودمو بخواب بزنم.اینهمه خوابیدم بسمه . اینهمه که خوابیدم چی شد؟ میخوام چشمام رو باز کنم و بیدار بشم.میخوام بدونم و دور و برم چه خبره و چه اتفاقایی داره میفته. میخوام بفهممنتیجه اعتمادم به بزرگترها چی بوده.
دیگه نمیخوام وقتی جیبای خودم خالیه و توشون شیپیش ملق میزنه , توی جیب دیگران پول بریزم. میخوام حقم و سهمم رو پیش خودم نگه دارم.نمیخوام وقتی شکم خودم خالیه , شکم یکی دیگه رو پر کنم . نمیخوام وقتی خودم باید برا بدست آوردن یه تیکه نون خشک هزارتا بدبختی رو تحمل کنم , گوشت تازه و مرغ بفرستم که دیگران لذتش رو ببرن. هیچ کس غیر از خودمم گناه نداره . نمیخوام کسی رو درک کنم . اول خودم بعد دیگران.اول من مهم , نه اول دیگران.
منم میخوام مثل همه , همه چیز داشته باشم. دیگه نمیخوام به حداقل ها راضی شم . حرف بزرگترا رو گوش میدم اما وقتی که اونا هم حرفای منو گوش کنن.وقتی اونا هم منو بفهمن و نیازها و خواسته هام رو برآورده کنن.چیز زیادی نمیخوام. فقط حقم . حقی که شاید خیلی وقته ازم دریغ شده .
میخوام شاد باشم. شادی کنم , از زندگیم لذت ببرم. بگم و بخندم. تا کی یکسره بزنم توی سروصورتم.دیگه بسه . میخوام مثل همه ی آدمای دیگه منم معنی و طعم خنده و خوشحالی رو بچشم. دوست دارم نیشم باز باشه . چه اشکالی داره . میگن سبک بازی درمیارم؟باشه من سبکم .
میخوام از این پیله ی کهنه و تاریک در بیام. پوست بندازم . یه زندگی و یه آب و رنگ تازه به روزام بدم . میخوام لعاب زندگی بزنم به چینی شکسته ی روزهام. میخوام دوباره متولد بشم. دیگه نمیخوام بچه بمونم. میخوام بزرگ بشم. دیگه نمیخوام چشمام بسته باشه.خواب بسه .